گاهی اوقات شاد و شنگولم و اینقدر میخندم که حد نداره ... گاهی ناراحت و غمگین .
گاهی زندگی رو آسون میگیرم گاهی حتی نفس کشیدن تو این دنیا واسم از کوه کندنم سخت تره .
گاهی به همه مردم کمک میکنم و همه رو دوست دارم ... گاهی خودخواهم و از همه متنفر میشم.
گاهی از اعتماد به نفس زیادم همه تعجب میکنن ... گاهی به اندازه سرسوزن هم اعتماد به نفس ندارم .
گاهی دلم میخواد اینقدر بخندم که دنیارو صدای خنده های من بگیره ... گاهی دلم میخواد بلند بلند گریه کنم ...
و خلاصه احساسات عجیب غریبی دارم !
:)
ادامه...
اول از همه باید به همه دوستای خوبم سلام کنم و از این اینکه اومدن وبلاگ من تشکر کنم
خب باید بگم من آدم احساساتی هستم ... گاهی خوشحال و شنگول .. گاهی ناراحت و دپرس ... تصمیم گرفتم این وبلاگ به عنوان دفتر خاطراتی باشه برای من و احساساتمو با شما دوستای خوبم در میون بذارم .
خوشحالم که به عنوان اولین نفر نظر میدم
به یاد مادرم بودم که می نالید
در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
تنِ سرخ برادر را کنارش
گرسنه گرگِ ترس آورده ، می خورد
راستی قالب وبلاگت بدجوری ساده و در عین سادگی وحشتناک زیباست
خوشحال میشم باهات رابطه داشته باشم
متولد شدن وبلاگتون رو تبریک میگم امیدوارم همیشه موفق باشید.
اگر ورودم به اینجا باعث ناراحتی شما نمیشه.دوست دارم دست نوشته هاتونو بخونم.
روز خوبی داشته باشید دوست عزیز.